نشکن! نمیگویم - show-content
نمایشگر دسته ای مطالب
نشکن! نمیگویم
نشکن! نمیگویم
یکی از علما نقل میکند که در ایام طلبگی دوستی داشتم که روزی بیمار شد و بر اثر بیماری آنچنان حالش بد شد که به حالت احتضار و جان دادن افتاد. در این هنگام یکی از علماء حاضر در مجلس، او را تلقین میداد و میگفت: بگو لاالهالاالله. او در جواب میگفت: «نشکن! نمیگویم».
ما تعجب کردیم که چرا به جـــای ذکر خدا، میگــــوید نشکن نمیگویم! همچنان این معمــــا برای ما بدون حل مــــاند، تا اینــــکه حال آن دوست بیــــمارم اندکی خوب شد و مــــن از او پرسیدم این چــــه حالی بود که پیــــدا کــرده بودی؟ ما میگفتیـــم بگو لاالهالاالله ، و تو در جـــواب میگفتی: نشکن نمیگویم!
او در جواب گفت: اول فلان ساعتِ مرا بیاورید و پس از اینکه اهل خانوادهاش ساعت مورد نظرش را آوردند، آن را شکست و بعد گفت من علاقه و دلبستگی بسیار شدیدی به این ساعت داشتم.همواره به یاد آن بـــودم که گم نشود و آسیبی نبیند. هنگام احتضار، شما میگفتید بگو لاالهالاالله، ولـــی شخصی (شیطان) را میدیـــدم که همــــان ساعت را در یک دست خــــود گرفته و با دست دیــــگر چکشی بالای آن ساعت نـــگه داشته بود و میگفت اگر بگویی لاالهالاالله، این ساعت را میشکنم! من هم به خاطر علاقهی شدیدی که به ساعت داشتم میگفتم نشکن! نمیگویم!
امام صادق(ع): من کثر اشتباکه بالدنیا کان اشد لحسرته عند فراقها
هر که خود را بیشتر در دام (تعلق به) دنیا بیاندازد، به هنگام جدایی از آن، حسرت و اندوهش بیشتر خواهد بود.
برگرفته از کتاب اندرزها و حکایات