سخن مومن با فرشته - show-content
نمایشگر دسته ای مطالب
سخن مومن با فرشته
سخن مومن با فرشته
یکی از فرشته ها از کنار مردی که جلوی در خانه ای ایستاده بود گذشت آن فرشته به او گفت: ای بنده ی خدا چرا جلوی در این خانه ایستاده ای ؟
ایشان گفت: برادری در این خانه دارم و می خواهم به او سلام کنم .
آن فرشته گفت : آیا با او پیوند خویشاوندی داری یا کاری با او داری.
آن مومن گفت: نه با او خویشاوند هستم و نه حاجتی دارم او برادر دینی من است من با او رفت و آمد می کنم و بر او سلام می نمایم به خاطر خشنودی پروردگار عالمیان .
آن فرشته گفت :من فرستاده ی حق تعالی به سوی تو هستم و او بر تو سلام فرستاده و می گوید به یقین تو قصد مرا کرده ای و به من تکیه کرده ای. به یقین بهشت را بر تو واجب کردم و تو را از غضبم و آتش دوزخ رها نمودم .
منبع:قصه های پدربزرگ