آقا موشه - show-content
نمایشگر دسته ای مطالب
آقا موشه
آقا موشه
آقا موشه ، اي شکموي دله
ديدي افتاد آخر دمت لاي تله
حالا چشمات از کاسه در اومده
شکسته پات عمرت به سر اومده
چطور بوي گردو رو از يه فرسخي شنيدي
اون تله گنده رو تو يک قدمي نديدي
آخه زبون بسته مگه تو چشم و گوش نداشتي
همين شکمو داشتي و فکر و عقل و هوش نداشتي
يادته يک شب تا صبح نذاشتي من بخوابم
رفته بودي تو گنجم رو دفتر و کتابم
هي بازي کردي چيغ زدي رو کاغذام دويدي
دفتر پاکنويس انشاي منو جويدي
دسته گلي تو آب دادي ، من خجالت کشيدم
مزه اين بيمزگي رو فردا من چشيدم
آقا موشه ، اي شکموي دله
ديدي افتاد آخر دمت لاي تله
حالا چشمات از کاسه در اومده
شکسته پات عمرت به سر اومده